نظریه جنبش اجتماعی به مدد تعامل و برهمکنش سه حوزه کارکردی آن، یعنی فرصتهای سیاسی، ساختارهای بسیج کننده و چارچوبها، قادر است پویشهای پیچیده و سیالی را که یک کشور در مقام بحرانهای اجتماعی - امنیتی بهواسطه آن به فعالیت میپردازد، مطمع نظر قرار دهد حال پرسش مقاله حاضر بر این است که فرصتهای سیاسی چه نقشی در بحرانهای امنیتی ایفا مینماید. فرض خود را بر این استوار ساخته که فرصت سیاسی از طریق سرمایهگذاری بر ثبات یا بیثباتی در بین مجموعه نخبگان، باز بودن نسبی یا انسداد سیستم حکومتی، ظرفیت یا تمایل طبیعی دولت به سرکوب و وجود یا فقدان نخبگان متحد بر وقوع یا کنترل بحرانهای امنیتی تأثیرگذار هست. لذا مقاله حاضر کوشش میکند تا با بازخوانی ابعاد و مؤلفههای کلیدی نظریه ساختار فرصت سیاسی و شناخت قابلیتهای نظری آن، میزان مفید بودن و کارآمدی و مؤثر بودن فرصتهای سیاسی در وقوع بحرانهای امنیتی را به نمایش بگذارد و نتابج حاصله حاکیست دو بعد ثبات یا بی ثباتی در بین مجموعه گستره نخبگان و بازبودن نسبی یا انسداد سیستم حکومتی نسبت به دوبعد دیگر و چهار مؤلفه شکافهای قومی، مذهبی و نژادی؛ همگرایی بین نخبگان، میزان مشارکت فعال آحاد جامعه و رسانهها در بین بیست مؤلفه مورد بررسی تأثیر بیشتری بر وقوع بحرانهای امنیتی نسبت به سایر ابعاد و مؤلفه دارند.